دفتر شعر کیکاووس یاکیده1
ميــان اينــهمــه راه
کــه بــه تــو نمــي رســد،
چــه سخــت اســت
راه ِتــو را گــم کــردن ...
کــه بــه تــو نمــي رســد،
چــه سخــت اســت
راه ِتــو را گــم کــردن ...
من پالتو به تن
فانوس به دست
در ظهر تابستان
میان این همه راه
راه تو را گم کرده ام
فانوس به دست
در ظهر تابستان
میان این همه راه
راه تو را گم کرده ام
چه کودک است
زمان
هنوز
.......
زمین
کتابی ایست
در باد
برای سرگرمی خورشید
ما حروف نوشته آن در جستجوی قصه ای
که می خواند
خورشید
زمان
هنوز
.......
زمین
کتابی ایست
در باد
برای سرگرمی خورشید
ما حروف نوشته آن در جستجوی قصه ای
که می خواند
خورشید
زندگی قرص نانی است
روی آب حوض خانهی خاطرات
سهم ماهی های سرخ
که همیشه عاشقند
باور کن
روی آب حوض خانهی خاطرات
سهم ماهی های سرخ
که همیشه عاشقند
باور کن
از غروبی که سایه ام را
کاشته ام
هیچ شکوفه ای
طعم بوسه خورشید را
نچشیده است.
کاشته ام
هیچ شکوفه ای
طعم بوسه خورشید را
نچشیده است.
چــقدر دزديــدنِ نگــاه
از چشــمان تــو
لــذت بخــش اســت
گــويــي تيــله اي
از چشــمم بــه دلــم مــي افتــد
بـــانـــو!
بــا مــردي کــه تيــله هــاي
بسيــار دارد
مــي آيــي ؟
از چشــمان تــو
لــذت بخــش اســت
گــويــي تيــله اي
از چشــمم بــه دلــم مــي افتــد
بـــانـــو!
بــا مــردي کــه تيــله هــاي
بسيــار دارد
مــي آيــي ؟
زمستــان آمــده اســت
خستــه ام
مــي خــوابــم
بهــار کــه آمــد
پيلــه ام را مــي شکــافــم
تــا بــا پــرهــاي خيــس
دوبــاره
عــاشقــت شــوم
خستــه ام
مــي خــوابــم
بهــار کــه آمــد
پيلــه ام را مــي شکــافــم
تــا بــا پــرهــاي خيــس
دوبــاره
عــاشقــت شــوم
آن دم
که دریا و آسمان
گم میشود
پرواز خواهم آموخت
پیش از آن که چشمان تو
دوباره باز شود
که دریا و آسمان
گم میشود
پرواز خواهم آموخت
پیش از آن که چشمان تو
دوباره باز شود
شب پرهها
برای رسیدن به ماه بانویشان
شب را گم کرده اند
در میان این همه ماهِ فریب
که درختانِ مرده
گل داده اند
پرهایشان را گم کرده اند
بانو!
شب پره ها گم شده اند
گم شده ام
برای رسیدن به ماه بانویشان
شب را گم کرده اند
در میان این همه ماهِ فریب
که درختانِ مرده
گل داده اند
پرهایشان را گم کرده اند
بانو!
شب پره ها گم شده اند
گم شده ام
نه اولش پیداست
و نه آخرش
با این همه
باید تا آخرش بروم
بگذار بنشینم و
نفس تازه کنم
نترس
تصمیم من عوض نمی شود
به سنگی بدل نمی شوم
که کنار راه افتاده باشد
نترس
این بار هم که
تاول پاهایم خشک شود
دوباره عاشقت می شوم
دوباره راه می افتم
دوباره گم می شوم
هر طور شده
این راه را تا آخر می روم ...
و نه آخرش
با این همه
باید تا آخرش بروم
بگذار بنشینم و
نفس تازه کنم
نترس
تصمیم من عوض نمی شود
به سنگی بدل نمی شوم
که کنار راه افتاده باشد
نترس
این بار هم که
تاول پاهایم خشک شود
دوباره عاشقت می شوم
دوباره راه می افتم
دوباره گم می شوم
هر طور شده
این راه را تا آخر می روم ...
ای بانو!
بیا حواسمان را پرت کنیم
مال هرکس دورتر افتاد
عاشق تر است
اول خودم.....
حواسم را بده تا پرت کنم
بیا حواسمان را پرت کنیم
مال هرکس دورتر افتاد
عاشق تر است
اول خودم.....
حواسم را بده تا پرت کنم
انتظار بارانی را میکشم
که پلک بر هم بگذارم
باریده است !
بانو !
به تماشای باران ستارهها
بی چتر
بیا
که پلک بر هم بگذارم
باریده است !
بانو !
به تماشای باران ستارهها
بی چتر
بیا
نظرات شما عزیزان:
متنات خیلی خوشگله
] [ 15:55 ] [ ~MarYaM~ ]
[